زمان مطالعه: ۴ دقیقه
تحلیل تکنیکال (فنی) چیست؟
تحلیل تکنیکال به معنی مطالعه اطلاعات گذشته بازار مانند قیمت و حجم معاملات میباشد. یک تحلیلگر تکنیکال با استفاده از روانشناسی بازار، اقتصاد رفتاری و تحلیل کمی، سعی می کند با توجه به عملکرد گذشته بازار، رفتار آتی آن را پیشبینی کند. دو روش شایع تحلیل تکنیکال شامل الگوهای نموداری و اندیکاتورهای تکنیکال آماری می باشند.
یک تحلیلگر تکنیکال تلاش میکند تا با پیشبنی حرکتهای آتی قیمتها از بازار سود بگیرد.
این معاملهگران با استفاده از ابزارهای تحلیل تکنیکال بر روی نمودارها، در پی یافتن نقاط ورود و خروج معاملات بالقوه هستند.
فرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که بازار تمام اطلاعات مورد نیاز را از طریق نمودار قیمتها نمایان میکند.
تحلیل تکنیکال به شما چه می گوید؟
تحلیل تکنیکال اصطلاحی عمومی است که همه انواع استراتژیهایی که به پرایس اکشن و برداشت از نمودارهای قیمتها است را شامل میشود. تمرکز بیشتر تحلیلهای تکنیکال بر این است که مشخص کند آیا روند کنونی ادامه خواهد داشت، و در صورت تغییر جهت روند، محل احتمالی آن را تعیین کند. برخی از تحلیلگران تکنیکال بر سر خطوط روند قسم می خورند، برخی دیگر از الگوهای کندل استیک (شمعی ژاپنی) استفاده کرده و برخی نیز از نمودارهای تصویری محاسبات ریاضی استفاده میکنند. بیشتر تحلیلگران تکنیکال از ترکیبی از ابزارها برای یافتن نقاط ورود و خروج معاملات استفاده میکنند. روند و نحوه شکلگیری نمودار شاید نمایانگر نقطه ورود برای فروش باشد، اما معاملهگر سعی می کند که با نگاه کردن به میانگین متحرک در تایم فریمهای مختلف، این حرکت نزولی احتمالی را تایید کند.
تاریخچه مختصری از تحلیل تکنیکال
صدها سال است که از تحلیل تکنیکال برای بررسی و پیشبینی بازار سهام و روندها استفاده میشود. در قرن ۱۷ میلادی، جوزف دلا وِگا (Joseph de la Vega) از اروپا، برای پیشبینی بازارهای هلند از روشهای اولیه تحلیل تکنیکال استفاده میکرد.

هرچند فرم مدرنتر تحلیل تکنیکال مرهون تلاشهای چارلز داو، ویلیام همیلتون، رابرت ری، ادسون گلد و افراد زیاد دیگری از جمله رقاصی به نام نیکولاس دارواس است. این افراد دیدگاه جدیدی از بازار را ارائه کردند که در آن نمودار قیمتها را به صورت جزر و مد در نظر میگرفتند. در این توصیف ویژگیهای یک شرکت بر اساس سقفها و کفهای نمودار بررسی میشد نه اینکه صرفا برخی ویژگی های خاص یک شرکت در نظر گرفته شود. رابرت ادواردز و جان مگی در سال ۱۹۸۴ تئوریها و نظریههای پراکنده از تحلیلگران تکنیکال اولیه را جمعآوری کرده و به صورت کتابی تحت عنوان «تحلیل تکنیکالِ روندهای بازار سهام» چاپ کردند.
استفاده از الگوهای کندلاستیک به دوران گذشته تاجران ژاپنی برمیگردد که این تاجران درصدد به دست آوردن الگوهای قیمتی مربوط به برداشتهای برنج خود بودند. با گسترش اینترنت در دهه ۱۹۹۰، مطالعه این الگوهای قدیمی رواج پیدا کرد. سرمایهگذاران با مطالعه نمودارهای گذشته بازار به دنبال یافتن الگوهای جدید جهت یافتن معاملات بعدی خود بودند. شناسایی الگوهای کندلاستیک برگشتی برای سرمایهگذاران اهمیت بسیار بالایی دارد. البته الگوی کندلاستیک دیگری نیز وجود دارند. الگوی دوجی و انگالفینگ (همپوشان/پوشان) برای پیشبینی تغییر جهت روند و نزولی شدن بازار استفاده میشوند.
چگونه از تحلیل تکنیکال (فنی) استفاده کنیم؟
مفهوم اساسی تحلیل تکنیکال این است که قیمت بازار تمام اطلاعات موجود را نشان میدهد که این اطلاعات ممکن است بر بازار اثرگذار باشند. در نتیجه هیچ نیازی به دنبال کردن اخبار اقتصادی و فاندامنتالی نیست، چون این اطلاعات قبلا وارد نمودار قیمتها شدهاند. یک تحلیلگر تکنیکال اصولا باور دارد که قیمتها به صورت روندی حرکت میکنند و بر اساس روانشناسی کلی بازار، گذشته بازار به صورت مرتب تکرار می شود. دو روش شایع تحلیل تکنیکال شامل الگوهای نموداری و اندیکاتورهای تکنیکال آماری می باشند.
الگوهای نموداری نوعی از تحلیل تکنیکال است که در آن تکنیکالیست ها تلاش می کنند تا با نگاه کردن به الگوهای خاص، نواحی حمایت و مقاومت را پیدا کنند. این الگوها که بر پایه فاکتورهای روانشناختی می باشند، طوری طراحی شدهاند تا هدف بعدی قیمت را پیشبینی کرده و صعودها و نزولهای بعدی بازار را مشخص کنند. به عنوان نمونه الگوی مثلث صعودی، یک الگوی نموداری صعودی است که نواحی مقاومت کلیدی را مشخص میکند. اگر قیمت از این ناحیه مقاومت به سمت بالا شکسته شود، حرکتی بزرگ و با حجم بالا انجام خواهد داد.
اندیکاتورهای تکنیکالی نیز از انواع آماری تحلیل تکنیکال میباشند که در آن تکنیکالکارها، فرمولهای ریاضی متنوعی را بر قیمتها و حجمها اعمال میکنند. مشهورترین این اندیکاتورها میانگین متحرک (مووینگ اورج) میباشد که از آن برای شناسایی روندها استفاده میشود. شکل پیچیدهتر اندیکاتورهای تکنیکالی، MACD به معنی همگرایی و واگرایی میانگین متحرک (Moving Average Convergence-Divergence) میباشد که اثر چند میانگین متحرک را در نظر می گیرد. بسیاری از سیستمهای معاملاتی با استفاده از اندیکاتورهای تکنیکال پایهگذاری میشوند چون این اندیکاتورها به صورت کمی محاسبه میشوند.
تفاوت بین تحلیل فاندامنتال و تکنیکال
در دنیای مالی تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال دو قلمرو بزرگ و مستقل هستند. درحالی که تحلیلگران تکنیکال باور دارند که بهترین رویکرد در بازار دنبال کردن روندها به محض شکلگیری آنهاست، فاندامنتالیستها باور دارند که بازار معمولا ارزش واقعی سهمها را نادیده میگیرد. تحلیلگران فاندامنتال روندهای بازار را نادیده می گیرند و با بررسی تراز مالی و پروفایل بازاری یک شرکت، به دنبال شرکتی میگردند که ارزش واقعی آن در قیمتها نشان داده نشده است. مثالهای زیادی از سرمایهگذاران موفق وجود دارند که با استفاده از تحلیلهای تکنیکال و فاندامنتال یا استفاده از هر دو توانستهاند به موفقیت رسیدهاند. در کل در حالی که تحلیلگر فاندامنتال به زمان بیشتری برای تصمیمگیری نیاز دارد، تحلیل تکنیکال سرعت بالاتری دارد.
محدودیتهای تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال محدودیتهایی مشابه همه استراتژیهایی که به دنبال علائم و الگوهای حرکتی هستند، دارد. ممکن است که تفسیر و برداشتی که از نمودار میشود، کاملا غلط باشد. شاید تشکیل یک الگو با حجم پایینی از معاملات انجام شود. شاید بازههای زمانی که برای میانگین متحرک استفاده شده برای نوع معاملهای که می خواهید انجام دهید، بسیار طولانی و یا خیلی کوتاه باشد. جدای از این موارد، تحلیل تکنیکال بازار سهام و روندها محدودیتهای خاص و منحصر به خود را دارد.
هرچه از ابزارها و تکنیکها و استراتژیهای تکنیکال بیشتری استفاده کنید، بازدهی تحلیل تکنیکال کمتر خواهد شد. به عنوان نمونه، آیا تشکیل سه کندل نزولی متوالی به خاطر این است که نمودار در حال نمایش یک حرکت بازگشتی است؟ یا اینکه تشکیل این کندل ها به خاطر این است که معامله گران به این توافق رسیدهاند که حرکت نزولی تشکیل شده را دنبال کرده و معاملات فروش باز کنند؟ هرچند این سوال، سوال جالبی است اما برای یک تحلیلگر واقعی تکنیکال مادامی که الگوهایش کار میکنند، اصلا مهم نیست.