نظریه طول دامن چیست؟
طول دامن (Hemline) نام نظریه یا شاخصی اقتصادی است که در سال ۱۹۲۶ (۱۳۰۵ شمسی) توسط جرج تیلر از مدرسه وارتون دانشگاه پنسیلوانیا ابداع شد.
طبق این نظریه با بررسی طول دامنها در جامعه میتوان حرکتهای آتی بازار سهام را پیشبینی کرد.
در این شاخص هرچه طول دامن کوتاهتر باشد، وضعیت اقتصاد بهتر است. به عنوان مثال در زمان حباب تکنولوژی در دهه ۱۹۹۰(۱۳۶۹ شمسی)، تعداد دامنکوتاهپوشها بسیار زیاد شده بودند.
براساس این نظریه فراوانی بالای دامنکوتاهپوشهای جامعه به معنی صعودی بودن بازار است. اما اگر تعداد دامنبلندپوشها در جامعه بیشتر باشد، به معنی نزولی بودن بازار خواهد بود.
نامهای دیگر نظریه طول دامن عبارتند از: «شاخص طول دامن» و نظریه «زانو بیرون، بازار صعودی.»
منطق پشت نظریه طول دامن
ایدهٔ پشت نظریه طول دامن این است که زمانی دامنکوتاهپوشها زیاد میشوند که اعتماد و هیجان مصرفکنندهها بالا باشد. طبق این نظریه در چنین حالتی بازار صعودی خواهد بود.
در طرف دیگر این نظریه میگوید که دامنهای بلند وقتی زیاد میشوند که ترس و ناامیدی در جامعه حاکم باشد، که در این صورت بازار نزولی است.
برنارد بامول اقتصاددان بزرگِ «اکانومویک اوتلوک گروپ،» از وجود ارتباط بین طول دامن و اقتصاد کلان تعجب نکرده و گفته است: «وقتی که اقتصاد نابسامان میشود، مردم درآمد زیادی برای صرف هزینههای اضافی نخواهند داشت.
زنهای زیادی باید سرکار رفته و باید در ادارهٔ خود حرفهای دیده شوند؛ بنابراین دامنهای بلندتری میخرند.»
نمونههای عملی نظریه طول دامن بر اساس دو واقعه در گذشته است:
در دهه ۱۹۲۰ (۱۳۰۰ شمسی) – دهه بیستِ پررونق- قدرت اقتصادی آمریکا موجب رشد ثروت در بخش زیادی از جامعه شد. این اتفاق منجر به ماجراجویی در تمام حوزهها از جمله حوزه مد و سرگرمی شد.
مدهایی مثل دامنهای بالاتر از زانو که در یک دهه قبل رسوایی آور و آبروریزانه بودند، مد شدند.
و سپس سقوط ۱۹۲۹ (۱۳۰۸شمسی) و رکود بزرگ رخ داد. در این سقوط شاهد کمرنگ شدن و از بین رفتن این مد جدید بودیم که به جای آن مدهای ارزانتر و سادهتر جایگزین شدند.
این الگو به ظاهر در دهه ۱۹۸۰ (۱۳۶۰ شمسی) نیز تکرار شد. در این دهه نیز با افزایش تعداد میلیاردرها، تعداد دامنکوتاهپوشها دوباره افزایش یافت. در اواخر دهه ۱۹۸۰ بازار دامنبلندها دوباره گرم شد که تقریبا با سقوط بازار در سال ۱۹۸۷ (۱۳۶۶ شمسی) همزمان بود. هرچند در زمانبندی این اتفاقات و میزان همبستگی آنها جای پرسش است.
پژوهش کمّی دربارهٔ نظریه طول دامن
در سال ۲۰۱۰ مارجولین وان باردویک و فیلیپ هانس فرانسس، یک پژوهش کمی را روی اطلاعات ماهیانه طول دامنهای جامعه از سال ۱۹۲۱ تا ۲۰۰۹ اجرا کردند.
تحقیق آنها نشان داد که چرخههای اقتصادی سه تا چهار سال جلوتر از طول دامن ها تغییر میکنند.
اقتصاد نابسامان موجب افزایش طول دامن میشود و رونقهای اقتصادی موجب افزایش دامنکوتاهپوشها میشود.

شاید این پژوهش دلیل اینکه چرا رکود بزرگ ۲۰۰۸ موجب کاهش تعداد دامنکوتاهپوشها نشد را بیان میکند.
براساس تحلیلی که بیزینس اینسایدر در ۲۰۱۲ انجام داد، طراحان نیویورکی در پاییز ۲۰۱۲ نسبت به ۲۰۱۱، لباسها و دامنهای کوتاهتری طراحی کردند. اما بعدا در ۲۰۱۳ طول دامنها شروع به افزایش کرد و دوباره مد شدند.
آیا میتوان از نظریه طول دامن برای تحلیل استفاده کرد؟
نظریه طول دامن برای صحبت کردن و سرگرمی بسیار جالب است اما سرمایهگذاری بر اساس این نظریه بسیار خطرناک و غیرعملی است.
همبستگی بین اقتصاد و طول دامن تایید شده است، اما استفاده از این همبستگی برای پیشبینی بازار فکر خوبی به نظر نمی رسد.
شاید سرمایهگذاران در دل خود چنین نظریه طول دامن را قبول داشته باشند، اما سرمایهگذاران و تحلیلگران جدیتر دادههای اقتصادی و فاندامنتال را به این شاخص ترجیح میدهند.
اقتصاددان بزرگ، برنارد بامول میگوید: «من به جای این نظریه، سه شاخص درآمد شخصی، اشتغال و اعتماد مصرف کننده را برای بررسی بازار پیشنهاد میکنم.»
مایکل سینسیر نویسنده کتاب پرفروش «همه چیز دربارهی اندیکاتورهای بازار» که خود نیز معاملهگری میکند میگوید که این نظریه طول دامن بیشتر شبیه جوک است.
وی پیشنهاد میکند که اگر قصد سرمایهگذاری در صنعت مد دارید باید به جای شاخص طول دامن از گزینههای بهتری استفاده کنید. در بین این گزینهها رصد خریداران، تحلیل قیمت لباسها یا میزان درآمد شرکتهای مد از گزینههای پیشنهادی هستند.
سینسیر اینگونه نتیجهگیری میکند که: «هرچند من هیچوقت تصمیمهای سرمایهگذاری خود را بر اساس شاخص طول دامن اتخاذ نمیکنم.»
نظریه طول دامن جواب میدهد، ولی برعکس!
برخی با در نظر گرفتن پژوهشهای اخیر چنین استدلال میکنند که نظریه طول دامن جواب میدهد اما فقط به این صورت:
این چرخههای اقتصادی هستند که طول دامنها را پیشبینی میکنند و عکس این حالت رخ نمیدهد.
مکث
به این نمودار که در روزنامه سال ۱۹۶۷ چاپ شده توجه کنید:

یک شرکت کارگزاری (Harris Upham, Inc) در ۱۹۶۷ چنین تحلیلی را از بازار انجام داده و در یک روزنامه نیز چاپ کرده است.
امروزه چنین نظریهای تقریبا منسوخ شده و معاملهگران حرفهای به آن به عنوان جوک و سرگرمی نگاه میکنند.
در مصاحبهٔ جیم سایمونز هم اگر دقت کرده باشید (دقیقه ۱۳)، جیم ظاهرا از سوال کریس اندرسون (مجری) درباره استفاده از این شاخص ناراحت میشود.
حال پرسش ما این است که به نظر شما کدام یک از تحلیلهای فعلی ما در آینده به جوک و سرگرمی تبدیل خواهند شد؟
دیگر نظریههای اقتصادی نامتعارف بازار
نظریههای نامتعارف زیادی وجود دارند که از مهمترین آنها میتوان به نظریه «زیرپوش مردانه» اشاره کرد.

زیرپوش مردانه:
شاخص زیرپوش (شورت) مردانه شاخص اقتصادی نامتعارفی است که بسیار مورد علاقه آلن گرین اسپن بوده است. در این شاخص با استفاده از میزان فروش شرت مردانه میتوان عملکرد یک اقتصاد را سنجید.
در این شاخص، کاهش فروش زیرپوش مردانه نشاندهنده اقتصادی نابسامان است.
در طرف دیگر افزایش فروش زیرپوش مردانه نیز پیشگوی یک دوران اقتصادی پررونق خواهد بود.
دیگر شاخصهای نامتعارف:
- شاخص آرایشگاه
- شاخص فستفود
- شاخص خشکشویی
- شاخص بیگ مک
- شاخص رُژ
مطلب مرتبط: شش رفتار غیرمنطقی در معامله گری
8 پاسخ
چه موضوع عجیب و قابل توجهی!
ممنون برای انتخاب تون.
بله عجیب هست میتونه مثل الگو باشه هم برای تایید مثبت و هم منفی…
ممنونم از شما
احتمالا این نظریه وقتی بیان شده که صاحب نظریه زیادی تو نخ استایل خانمها بوده وگرنه منی که اقتصاد خوندم تو هیچ کدوم از کتابها این نظریه رو ندیدم ، شاید هم مبنای علمی نداشته که در کتب دانشگاهی نیومده
بله درست هست قطعا این نوع نظریات جزء نظریات تجربی هستند و معمولا مبنای علمی ندارند ولی در بازارها حضور دارند و درباره آنها صحبت میشود… هر معاملهگری درباره بازار نظریاتی دارد، برخی از این نظریهها به شهرت جهانی میرسند و ماندگار میشوند مثل این نظریه، برخی نیز فقط در ذهن شخص یا اطرافیان خود مانده و در تاریخ گم میشوند. البته این نوع نظریات منحصر به بازار نیستند و در همه حوزهها وجود دارند.
سپاس از مطالب خوبتون اگرچه بیشتر جنبه ی فان داره ولی در هر صورت دونستنش خالی از لطف نیست
سلام ممنونم از لطف شما زنده باشید. بله دقیقا همانطور که در کاربرد نظریه طول دامن هم اشاره شد… دانستن این موضوعات بیشتر خوراک ناخودآگاه هست برای گسترش متغیرها و گرفتن الگو…
اینم نوعی تحلیله که میگه چقدر مارکت داستان توش هست و باید به چه چیزهایی توجه کرد
بله واقعا