در داستان CPI و تورم به چالشهای محاسبه تورم بر اساس این شاخص میپردازیم.
شاخص قیمت مصرفکننده (CPI)، یکی از مهمترین و حساسترین شاخصهای اندازهگیری تورم در اغلب کشورها در نظر گرفته میشود. انتشار ارقام ماهانه این شاخص تاثیر مهمی روی بازارهای مالی میگذارد و ارقام غافلگیرانه این شاخص اغلب سرمایهگذاران را به نابودی میکشد.
شاخص قیمت مصرف کننده CPI، معیار اندازهگیری تغییرات قیمت در یک بازه زمانی در قیمتهای سبد مصرف کالاها و خدمات شهروندان است. این کالاها و خدمات در ۸ گروه اصلی تقسیم میشوند: غذاها و نوشیدنیها، مسکن، پوشاک، حملونقل، سلامت، بازسازی، تحصیل، و ارتباطات.

مقدار CPI با در نظر گرفتن تغییرات قیمت کالاها و خدمات معین مصرفکنندگان و گرفتن میانگین این تغییرات محاسبه میشود. تغییر در CPI به معنی تغییر در هزینه زندگی است. بنابراین CPI شاخصی اقتصادی است که بیشتر برای شناسایی دورههای تورم استفاده میشود.
تورم به معنی افزایش عمومی سطح قیمتهاست که معمولا به صورت درصد بیان میشود. نتیجه تورم کاهش قدرت خرید واحد ارزی نسبت به بازه زمانی مشابه در گذشته است. تغییر در CPI به معنی تغییر در اقتصاد است. وقتی که تغییر CPI مثبت باشد، به معنی افزایش سطح عمومی قیمتهاست. افزایش CPI سرانجام به معنی تنظیم هزینههای زندگی و درآمد میباشد. به این فرایند شاخصبندی (Indexation) گفته میشود.
تغییر در شاخص قیمت مصرفکننده (CPI)، نمایانگر میزان تغییرات کلی قیمت است.
آیا CPI بهترین روش محاسبه تورم است؟
حال جدای از شهرت و کاربرد بالای CPI، این شاخص با ایدهآل بودن فاصله بسیار زیادی دارد و به صورت کامل نمیتواند تورم یا هزینههای زندگی را اندازه گیری کند.
اگرچه از این شاخص به عنوان شاخص اصلی اندازهگیری تورم استفاده میشود، اما دقت آن در این اندازه گیری، انتقادات زیادی را به خود جلب کرده است.
محدودیتهای CPI
پوشش
سنگینی وزنه بر مصرفکنندگان شهرنشین است.
چون شاخص CPI طوری طراحی شده که عادات خرید مصرفکنندگان شهرنشین را محاسبه کند، انتقاد میشود که مقدار دقیقی از افزایش قیمت کالاها یا عادات خرید مناطق حاشیهنشین و روستایی را نشان نمیدهد.
درست است که شهرها مهمترین مراکز تولیدات اقتصادی هستند اما جمعیت زیادی از کشور در خارج از نقاط شهری زندگی میکنند که در این مناطق ممکن است به دلیل فاصله قیمتها بالاتر نیز باشد.
در یک انتقاد گستردهتر، در شاخص CPI گزارش جداگانهای از گروههای مختلف فرهنگی وجود ندارد.
تغییرات کیفیت
مصرفکننده ممکن است که با خرید جنس گرانتر در کل سود کند زیرا که این افزایش قیمت به خاطر افزایش کیفیت بوده است. اما CPI هیچ معیاری برای اندازهگیری این افزایش کیفیت ندارد. بنابراین صرفا افزایش قیمت را نشان میدهد بدون آنکه منافع جدیدی که برای مصرف کننده ایجاد شده را در نظر بگیرد.
کالاهای جایگزین
یکی از مشکلات شناخته شدهٔ CPI که حتی اداره آمار کار آمریکا (محل محاسبه و انتشار CPI) نیز آن را پذیرفته، این است که اثر جایگزینی کالاها توسط مصرفکنندهها را در نظر نمیگیرد.
این یک واقعیت اقتصادی است که وقتی قیمت یک کالا رشد زیادی میکند، بسیاری از مصرفکنندهها گزینه جایگزین مناسبتری پیدا میکنند. برای نمونه به جای خرید پوشاک با برند مشهور، برندهای کمتر شناخته شده و ارزانتری را برای خرید انتخاب میکند.
در اینجا CPI بدون در نظر گرفتن این سناریو، رقمی را نشان میدهد که با فرض ادامه خرید مصرفکننده از کالاهای گرانشده محاسبه شده است.
محصولات جدید
خلاقیت و نوآوری ضعف دیگر شاخص CPI است. تولیدات و محصولات تا وقتی که جزء اقلام اصلی سبد خرید مصرفکننده قرار نگیرند، در محاسبات CPI لحاظ نمیگردند. بنابراین ممکن است که کالاهای جدید بخش قابل توجهی از هزینههای مصرفکننده را شامل شوند، اما با این وجود سالها طول میکشد تا در محاسبات CPI در نظر گرفته شود. هرگونه شاخص قیمتی که تغییرات در میزان خرید مصرفکنندگان را در نظر نگیرد، ناقص است.
هزینههای زندگی
در CPI تغییرات قیمت کالاها و خدمات نمایان میشود اما مشکلی که وجود دارد این است در این شاخص تغییرات هزینه محاسبه نمیشود. یعنی میزان هزینهای که هر خانوار حاضر است به خاطر داشتن استانداردهای زندگی تقبل کند.
شاخص CPI نمایانگر سطح قیمت نیست
شاخص CPI نرخ تغییرات قیمت را نشان میدهد و اطلاعاتی درباره سطح قیمت نمیدهد. به عنوان نمونه اگر شاخص قیمت تخممرغ ۱۳۰ و شاخص قیمت نان ۱۸۰ باشد به معنی این نیست که نان گرانتر از تخممرغ است. بلکه به معنی این است که تغییرات قیمت نان بیشتر از تخممرغ بوده است.
جدال بر سر محاسبه CPI
در اصل CPI با مقایسه قیمت سبد کالاهای مشخص و ثابتی در دو بازه زمانی مشخص محاسبه میشد. اینجا CPI شاخص هزینه کالاها (COGI) بود.
سپس کنگره آمریکا پذیرفت که برای لحاظ کردن تغییراتی که جامعه برای حفظ استاندارد زندگی ایجاد میکرد، شاخص قیمت مصرفکننده را اصلاح کند. در نتیجه CPI به شاخص هزینه زندگی (COLI) تغییر یافت.
در طی سالها روش محاسبه CPI دچار اصلاحات متعددی شده است. بر اساس اداره آمار کار آمریکا (BLS) در روش جدید تغییرات کیفیت کالاها و همچنین کالاهای جایگزین را نیز در نظر میگرفت.
جایگزینی کالاها موجب تغییرات قابل توجهی در محاسبات و میزان CPI میشد. منتقدان این روش میگویند که دولت با اختیار جایگزینی کالاهای شاخص قیمت مصرفکننده، به راحتی میتواند در محاسبات این شاخص دستکاری کرده و رقم پایینتری را گزارش کند.
روشهای مختلف محاسبه CPI
روش اصلی محاسبه CPI همان روشی است که در اداره آمار کار آمریکا معرفی شده است. این روش با جزئیات کامل در سایت اداره آمار کار آمریکا در «کتاب راهنمای BLS» فصل ۱۷ با عنوان «شاخص قیمت مصرفکننده» بیان شده است.
جان ویلیام اقتصاددان آمریکایی و تحلیلگر دولتی میگوید که CPI یا رقم تورم با روش محاسباتی قدیمی خیلی بهتر بود. لذا ویلیام در سایت خود با استفاده کالاهای ثابت رقم متفاوتی برای CPI گزارش میکند.
دیوید رنسون، اقتصاددان دیگر آمریکایی CPI را شاخص قابل اتکایی برای محاسبه تورم نمیداند. دیدگاه رنسون این است که CPI یک اندیکاتور تاخیری برای تورم است و نمیهواند خوبی برای محاسبه فعلی تورم مورد استفاده قرار گیرد.
طبق نظر رنسون افزایش قیمت کالاها شاخص خیلی بهتری برای محاسبه تورم فعلی است. زیرا تورم ابتدا قیمت کالاها را افزایش میدهد و ممکن است چندین سال طول بکشد تا این تغییر وارد اقتصاد شده و در CPI لحاظ شود. رنسون تورم را بر اساس قیمت سبد کالای فلزهای ارزشمند محاسبه میکند.
پس سه تعریف مختلف از CPI وجود دارد. چون این تعریفها از لحاظ عملیاتی عین هم نیستند، هر روش اندازهگیری تورم منجر به نتیجه متفاوتی میشود.
پایین بودن CPI و منافع دولت
دولتها از CPI برای تعیین هزینههای خود در آینده استفاده میکنند. مبنای بسیاری از هزینههای دولت بر اساس CPI است بنابراین هرگونه کاهش آن تاثیر قابل توجهی در هزینههای آتی دولت خواهد داشت.
شاخص قیمت مصرفکنندهٔ پایین حداقل دو مزیت برای دولت دارد:
- بسیاری از پرداختهای دولت مانند حقوق تامین اجتماعی و سودهای اوراق بهادار دولتی مصون از تورم (TIPS)، به سطح CPI وابسته اند. بنابراین CPI پایینتر به معنی پرداخت و هزینه پایینتر است.
- CPI از موجب کاهش برخی مؤلفههایی که مورد استفاده در محاسبه GDP واقعی میشود. نرخ تورم پایینتر به معنی اقتصاد سالمتری است. به عبارت دیگر اگر رقمهای واقعی تورم بالاتر از CPI محاسبه شده توسط دولت باشد، بعد نرخ سود واقعی سرمایهگذار از چیزی که انتظار داشت پایینتر خواهد بود. زیرا این تورم محسابه نشده موجب از بین رفتن سودهای سرمایهگذار میشود.
روش بهتر برای اندازه گیری تورم
اداره آمار کار ایالت متحده، از شاخصهای اضافی دیگر برای اندازهگیری تورم استفاده میکند.
شاخص قیمت تولید کننده (PPI) میزان تولیدات و خدمات را اندازهگیری میکند. در محاسبه این شاخص این واقعیت در نظر گرفته میشود که تورم ابتدا تولیدکنندهها را درگیر میکند. سپس افزایش در هزینه تولیدکنندهها به خردهفروشان و مصرفکنندهها بازمیگردد.
بنابراین شاخص قیمت تولید کننده (PPI) معیار دقیقتری برای اندازهگیری بازده اقتصادی یک کشور است، زیرا که از نیازهای مصرفکنندگان تاثیر نپذیرفته است.
اداره آمار کار از شاخص ضمنی تولید (GDP deflator) به عنوان شاخص اضافی برای سطح تورم در آمریکا استفاده میکند. شاخص ضمنی تولید، جمع قیمت تمام کالاها و خدماتی را که در کل کشور تولید شده، اندازه میگیرد. این شاخص هردوی CPI و PPI را اندازهگیری میکند.
برای اندازهگیری دقیقتر و جامعتر تورم در آمریکا، ارقام PPI و شاخص ضمنی تولید (GDP deflator) را باید به طور همزمان با آخرین گزارشهای CPI سنجید.
تکلیف معامله گر چیست؟
شاخص CPI با وجود کاستیهای خود به صورت گستردهای استفاده میشود. این شاخص مبنای اصلاح پرداختهای تامین اجتماعی و دیگر برنامههای توزیع بودجه دولت است. این رویکرد احتمالا به این زودیها تغییر نخواهد کرد. بنابراین بسیار مهم است که از محدودیتهای آن آگاه باشیم.
در طول سالهای اخیر اقلام موجود در کالاهای اساسی چندین بار اصلاح شده اند. طبق اعلام اداره آمار آمریکا این اصلاحات برای حذف یا کاهش عوامل بزرگنمایی CPI بود. با این وجود تا زمانی که معیار رسمی محاسبه تورم CPI باشد، این محدودیتها پابرجا خواهد بود.
ادامه دارد…
2 پاسخ
لطفا از این شاخص ها واطلاعاتش بیشتر بذارید ممنون میشم برای فارکس باز ها ضروریه ممنون پس بیشتر بذارید
بله حتما ادامه این مفاهیم را در نخستین فرصت پست میکنیم مرسی از پیشنهاد شما 👍